در ستايش حقّ تعالى
« 411»
(133) (و من خطبة له ( عليه السلام )) وَ انْقَادَتْ لَهُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ بِأَزِمَّتِهَا وَ قَذَفَتْ إِلَيْهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ مَقَالِيدَهَا وَ سَجَدَتْ لَهُ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ الْأَشْجَارُ النَّاضِرَةُ وَ قَدَحَتْ لَهُ مِنْ قُضْبَانِهَا النِّيرَانُ الْمُضِيئَةُ وَ آتَتْ أُكُلَهَا بِكَلِمَاتِهِ الثِّمَارَ الْيَانِعَةَ.
« 412»
(منها)وَ كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ نَاطِقٌ لَا يَعْيَا لِسَانُهُ وَ بَيْتٌ لَا تُهْدَمُ أَرْكَانُهُ وَ عِزٌّ لَا تُهْزَمُ أَعْوَانُهُ. (منها)أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ تَنَازُعٍ مِنَ الْأَلْسُنِ فَقَفَّى بِهِ الرُّسُلَ وَ خَتَمَ بِهِ الْوَحْيَ فَجَاهَدَ فِي اللَّهِ الْمُدْبِرِينَ عَنْهُ وَ الْعَادِلِينَ بِهِ.
« 413»
(منها)وَ إِنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى لَا يُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَيْئاً وَ الْبَصِيرُ يَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ يَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا فَالْبَصِيرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَ الْأَعْمَى إِلَيْهَا شَاخِصٌ وَ الْبَصِيرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَ الْأَعْمَى لَهَا مُتَزَوِّدٌ(منها)وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ يَكَادُ صَاحِبُهُ أَنْ يَشْبَعَ مِنْهُ وَ يَمُلَّهُ إِلَّا الْحَيَاةَ فَإِنَّهُ لَا يَجِدُ لَهُ فِي الْمَوْتِ رَاحَةً وَ إِنَّمَا ذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ الْحِكْمَةِ الَّتِي هِيَ حَيَاةٌ لِلْقَلْبِ الْمَيِّتِ وَ بَصَرٌ لِلْعَيْنِ الْعَمْيَاءِ وَ سَمْعٌ لِلْأُذُنِ الصَّمَّاءِ
« 414»
وَ رِيٌّ لِلظَّمْآنِ وَ فِيهَا الْغِنَى كُلُّهُ وَ السَّلَامَةُ كِتَابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ وَ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ وَ لَا يَخْتَلِفُ فِي اللَّهِ وَ لَا يُخَالِفُ بِصَاحِبِهِ عَنِ اللَّهِ قَدِ اصْطَلَحْتُمْ عَلَى الْغِلِّ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ نَبَتَ الْمَرْعَى عَلَى دِمَنِكُمْ وَ تَصَافَيْتُمْ عَلَى حُبِّ الْآمَالِ وَ تَعَادَيْتُمْ فِي كَسْبِ الْأَمْوَالِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكُمُ الْخَبِيثُ وَ تَاهَ بِكُمُ الْغُرُورُ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى نَفْسِي وَ أَنْفُسِكُمْ .
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در ستايش حقّ تعالى): قسمت أول خطبه (1) دنيا و آخرت فرمانبردار و مهارشان (با منتهى درجه خضوع و فروتنى) بدست قدرت خداوند متعال است (آنچه اراده فرمايد انجام ميشود، چنانكه ساربان بهر طرف كه بخواهد مهار شتر را مى كشد) (2) و آسمانها و زمينها كليدهاى خود را باو تسليم نموده اند (غير از او مؤثّر و متصرّفى در آنها نيست) (3) و درختهاى خرّم هر بامداد و پسين او را سجده مي كنند (به زبان حال او را پرستش مى نمايند) و بامر او آن درختها از شاخهها آتش هاى روشنى دهنده (شعله دار) افروخته (و اين از آثار قدرت است كه از درخت سبز كه قطرات آب در آن هست موقع سوزاندن شعله هاى آتش خارج ميشود) و به مشيّت و اوامر تكوينيّه او آن درختها آنچه كه خورده مي شود ميوه رسيده مى دهند.
ص412
قسمتى دوم از اين خطبه است (در عظمت قرآن كريم): (4) كتاب خدا كه در ميان شما است گويايى است كه زبانش خسته نمىشود (در هر باب و راجع بهر چيز دنيا و آخرت راه مىنمايد) و خانهاى است كه اركان آن خراب نمى شود (هميشه باقى و برقرار بوده و از بين رفتنى نيست) و غالب است كه يارانش شكست نمى خورند (پيروان آن همواره عزيز و ارجمندند). و قسمتى سوم از اين خطبه است (در وصف پيغمبر اكرم): (5) خداوند حضرت رسول را فرستاد در زماني كه هيچ پيغمبرى باقى نمانده و نزاع و زد و خورد و مجادله زبانى (انديشه هاى گوناگون و اختلاف كلمه) برقرار بود (چون در جاهليّت گروهى بتها و برخى شيطان و جمعى خورشيد و طايفه اى حضرت مسيح و ديگران را مى پرستيدند) و او را بعد از همه پيغمبران آورده وحى را به آن حضرت ختم نمود (بعد از او پيغمبرى نمى فرستد) (6) پس آن بزرگوار در راه خدا جهاد كرد با كساني كه از خدا اعراض و دورى نموده و مثل و مانند برايش قرار مى دادند.
ص413
و قسمتى چهارم از اين خطبه است (در دنيا بينى و آخرت طلبى): (7) جز اين نيست كه دنيا منتهى حدّ بينائى كور دل است، نمى بيند آنچه در پى آنست (باور ندارد كه از دنيا كوچ نموده به سراى هميشگى خواهد رفت) و بينا چشمش را درست باز كرده (فناء و نابودى) آنرا مى بيند و ميداند كه در پى آن سراى ديگرى است، (8) پس بينا با نظر افكندن از دنيا دورى مىجويد (بآن دل نمى بندد) و كور تمام توجّهش بآن است، (9) و بينا (كه مي داند دنيا جاى ماندن نيست) از آن (براى سفر آخرت) توشه بر مى دارد (تقوى و پرهيزكارى پيش مىگيرد) و كور (چون دنيا را جاى هميشگى تصوّر مي كند) براى آن توشه تهيه مى نمايد (براى گرد آوردن دارائى از دستور خدا و رسول چشم مى پوشد).
ص414
و قسمتى پنجم از اين خطبه است (در تمسّك بكتاب خدا): (10) و بدانيد او (دنيا پرست كور دل) از هر چه دارا باشد سير شده و ملول مى گردد بجز از زندگى، زيرا در مرگ آسايش نمى يابد (چون در دنيا بدستور خدا و رسول رفتار نكرده تا بعد از مرگ موجب راحتى او باشد) (11) و جز اين نيست كه بينائى در دنيا (باور داشتن بآنچه بعد از مرگ واقع مي شود) به منزله حكمت است كه آن براى دل مرده حيات و زندگى و براى چشم كور بينائى و براى گوش كر شنوايى و براى تشنه (رحمت الهىّ) سير آبى است، و در آن بى نيازى كامل (از دنيا) و سلامتى (از عذاب) است (و راه نجات و رستگارى شما) (12): كتاب خدا (قرآن كريم) است كه بوسيله آن (حقّ را) مىبينيد و مىگوئيد و مى شنويد، و بعضى از آن ببعض ديگر گويا (پارهاى از آيات آن آيه ديگر را تفسير مى نمايد) و بعضى از آن بر بعض ديگر گواه است (براى فهم مراد از آيهاى به آيه ديگر استشهاد مي شود) (13) و (از اين جهت) قرآن در معارف و احكام الهىّ اختلاف ندارد، و پيرو و مؤمن بخود را از خدا جدا نمى گرداند (بلكه او را به شاه راه هدايت و رستگارى رهسپار مى نمايد).
ص415
(و با داشتن چنين راهنماى بزرگ در دسترس مع ذلك) (14) شما متّفق شدهايد بر كينه ورزى در بين خودتان و روييده گياه روى سرگين هاى چهار پايان شما (دوستى شما با هم مانند روييدن گياه است بروى سرگين كه بظاهر سبز و خرّم و در باطن متعفّن و رنج آور است و كسي را بآن ميل و رغبتى نيست) (15) و براى دوستى آرزوها با يكديگر دوست شديد، و در بدست آوردن دارائيها با هم دشمنى ورزيدند، (16) شما را شيطان ناپاك حيران و سرگردان نموده، و فريب (خوردن از نفس امّاره) گمراه كرده است، و براى خود و شما (نجات و رهائى از شرّ شيطان و نفس امّاره را) از خدا يارى مى جويم.